چهار سناریو از آینده درگیریها میان ایران و اسرائیل
تاریخ انتشار: ۳ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۳۸۰۷۹۷
هم اسرائیل و هم جامعه جهانی، نسبت به تبعات هر گونه اقدام نظامی علیه ایران واقف هستند. آنها به خوبی میدانند که ایران در شرایطی فعلی، عراق سال ۱۹۹۱ یا افغانستان ۲۰۰۱ و حتی بغداد سال ۲۰۰۳ نیست که بتوان به آسانی در میدان نظامی به پیروزی دست پیدا کرد. هم در سطح نظامی مستقیم و هم در سطح نیابتی، جمهوری اسلامی ایرانی از توانایی مانور قابل توجهی برای پاسخگویی برخوردار است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«امکان وقوع درگیری نظامی میان ایران و اسرائیل» گزارهایست به قدمت چند دهه که از دیرهنگام در کانون توجه رسانهها و تحلیل ناظران سیاسی بوده است. در هر دو سوی ماجرا، رهبران سیاسی در مناسبتها و مقاطع مختلف با صراحت از امکان حمله به دیگری سخن گفتهاند. طی یک دهه اخیر نیز که پرونده هستهای ایران به عنوان موضوعی مهم و چالشی در عرصه معادلات نظام بینالملل مطرح بوده، فرضیه جنگ بیش از بیش تقویت شده است.
در حالیکه همواره فرضیه درگیری نظامی میان تهران و تلآویو مطرح بوده، این روزها این موضوع ابعاد جدیتر و جدیدتر به خود گرفته است. وبگاه خبری آمریکایی آکسیوس (Axios) دیروز –سهشنبه- در گزارشی مدعی شده، اسرائیل قصد خود را برای حمله به ایران در صورت غنی سازی اورانیوم این کشور به بالای ۶۰ درصد به اطلاع آمریکا و کشورهای غربی رسانده است. این وبگاه توشته، اسرائیل از آمریکا خواستار دریافت تجهیزات سوختگیری در هوا شده است.
همزمان شبکه خبری الجزیره نیز خبر مدعی شده که اسرائیل از واشنگتن خواسته تا در تحویل ۴ هواپیمای سوخت رسان نوع KC-۴۶ شتاب کند چرا که برای حمله احتمالی به ایران به آنها نیازمند است. بنابر ادعای این شبکه، «لوید آستین» وزیر دفاع آمریکا نیز به اسرائیل گفته واشنگتن در تحویل هواپیماهای سوخت رسان در اسرع وقت تلاش میکند.
قبل از این نیز در اوایل اسفند ماه خبرگزاری فاکس نیوز، در گزارشی مدعی شد: «با استناد به اطلاعات فاش شده اسرائیل در تدارک حمله به ایران است». در گزارش این خبرگزاری آمده بود که تصمیم برای اقدام احتمالی علیه تاسیسات هستهای ایران پس از نشستهای محرمانه میان بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر، مسئولان ارشد وزارت دفاع و سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل اتخاذ شده است.
انتشار این گزارش کافی بود که بیش از هر زمان دیگری فرضیه امکان حمله نظامی اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران، در محافل رسانهای و مراکز مطالعات استراتژیک مورد توجه واقع شود. بسیاری از رسانهها رویکرد نتانیاهو مبنی بر توسل به «تهدید موثق نظامی» در مقام بهترین راه برای جلوگیری از هستهای شدن ایران را بازنشر دادند. برخی نیز تلاش کردند، صورت مساله «وقوع جنگ» را جدیتر و واقعیتر از گذشته معرفی کنند.
در چنین بستری پرسش قابل طرح این است که تا چه اندازه تهدید نظامی نتانیاهو برای حمله به تاسیسات هستهای ایران یا یک جنگ فراگیر جدی است؟ و اگر حملهای صورت بگیرد، احتمالا چگونه خواهد بود و چه پیامدهایی به همراه دارد؟ در پرداختن به این پرسش یا به عبارت بهتر رمزگشایی از داستان درگیری نظامی میان اسرائیل و ایران میتوان چهار سناریو را مطرح کرد:
۱) درگیری مستقیم و یکجانبه با ایراننخستین سناریوی قابل طرح در رابطه با چگونگی و سطح درگیری احتمالی نظامی میان ایران و اسرائیل، ورود به درگیری مستقیم در وضعیت یکجانبه است. بدین شرح که در نتیجه افزایش سطح نگرانیهای اسرائیل از برنامه هستهای ایران، سیاستمداران این رژیم، بدون توجه به اراده متحدان غربی خود -به ویژه آمریکا- اقدام نظامی یکجانبه علیه ایران را آغاز میکند.
در تایید روی میز بودن سناریوی حاضر، میتوان به گفتههای آویو کوخاوی، رئیس ستاد ارتش اسرائیل اشاره داشت. او در اواخر دی ماه، از آماده بودن سه سناریو برای حمله به تاسیسات هستهای ایران در سال ۲۰۲۲ سخن گفته بود. سه سناریویی که ظاهرا هر سه در قالب اقدام یکجانبه اسرائیل قابل ارزیابی هستند. ابعاد این سناریو هم میتواند محدود باشد و هم گسترده. میتواند محدود به حمله به تاسیسات نظامی ایران باشد یا میتواند ابعاد گستردهتری به خود گرفته و شمایل یک جنگ فراگیر را پیدا کند.
این سناریو با پیشرانهایی محدود و پسرانهایی گسترده مواجه است. تنها ظرفیت و پیشران موجود برای محقق شدن این سناریو، طیف تندروهای داخلی اسرائیل هستند که در هر لحظه و هر مقطعی حمله به ایران را همچون یک رسالت مورد تقدیس و دفاع قرار میدهند. حتی شاید تندروترین مخالفان ایران در آمریکا و برخی کشورهای عربی از چنین سناریویی حمایت نکنند.
بر خلاف ظرفیتهای محدود، این سناریو با پسرانها یا محدودیتهایی بسیار جدی مواجه است که مهمترین آنها عبارتند از: «واکنش غیرقابل پیشبینی ایران به هر گونه اقدام نظامی یکجانبه اسرائیل، مواجه شدن سرزمینهای اشغالی با جنگ بزرگ ایران و نیروهای نیابتیاش، عدم حمایت آمریکا و اروپا از توسل به اقدام نظامی جانبه، نبود حمایت و مشروعیت بینالمللی، مخالفت طیف میانهرو و چپ جامعه سیاسی اسرائیل و گستردهتر بودن ابعاد جنگ به فراتر از درگیری دو طرفه.»
سناریوی مذکور را میتوان در دسته سناریوهای غیرواقعبینانه و بدبینانه قرار داد. چرا که مقامهای رژیم اسرائیل نیز به وضوح نسبت به این امر واقف هستند که تبعات جنگ مستقیم و یکجانیه علیه ایران میتواند بسیار سنگین و غیر قابل پیشبینی باشد. فارغ از یک طیف اقلیتیِ بسیاری اندک، اکثریت قاطع سیاسیون حاکم در تلآویو نسبت به این امر واقف هستند که درگیری با جمهوری اسلامی ایران به صورت یکجانبه، میتواند در مقام یک خودکشی برای آنها باشد.
این سناریو بدبنیانه نیز هست؛ چرا که واقعیات میدانی یا اجرایی شدن چنین فرضیهای انطباق ندارند؛ لذا میتوان چنین سناریویی را از نظر امکان اجرایی شدن در سطح محدود مورد ارزیابی قرار داد. حتی این سناریو، از حیث مطلوبیت نیز برای اسرائیلیها در درجه بسیار پایینی قرار دارد. همانگونه که مورد اشاره واقع شد، پیامدهای این سناریو نیز میتواند برای موازنه قوا در سطح منطقهای و حتی آینده معادلات در نظام بینالملل بسیار خطرناک باشد.
۲) وقوع جنگ بزرگ در قالب مشارکت اسرائیل در یک ائتلاف منطقهای تحت رهبری آمریکادیگر سناریوی قابل طرح در رابطه با احتمال درگیری نظامی اسرائیل و ایران در وضعیت آتی، در ارتباط با وقوع حمله در قالب یک ائتلاف بزرگ منطقهای و فرامنطقهای است. اساس سناریوی حاضر این است که اسرائیل با ورود به یک ائتلاف بزرگ جهانی طرح حمله نظامی به ایران را پیش خواهد برد. ائتلافی بزرگ همانند جنگ اول خلیجفارس در ۱۹۹۱ علیه صدام. رهبری این ائتلاف احتمالی را آمریکا بر عهده دارد و قدرتهای اروپایی، کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، کانادا و شاید بازیگرانی همچون استرالیا، ژاپن و حتی کره جنوبی در آن حضور داشته باشند.
در این سناریو، جنگ علیه ایران فراگیر و همه جانبه خواهد بود و میتوان از آن به عنوان ایدهئالترین سناریو برای دولتمردان اسرائیل یاد کرد. این سناریو، حداقل در شرایط فعلی و با توجه به معادلات حاکم بر نظام بینالملل از پیشرانهای اندکی برخوردار است. با این وجود در مقام یک سناریوی جدی از سوی آمریکا و اسرائیل، میتوان در دستور کار باشد. ایجاد یک ائتلاف فراگیر علیه ایران از دیرهنگام مطرح بوده است.
در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ ایجاد ائتلافی تحت عنوان ناتوی عربی و ائتلاف عربی – عبری، جدیتر از هر زمان دیگری مطرح شد. در ماههای اخیر نیز برگزاری بزرگترین رزمایش مشترک آمریکا و اسرائیل و شائبه شبیهسازی حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران ظرفیتی برای تحقق این سناریو است. اخیرا نیز مانور مشترک نظامی آمریکا با ۵۰ کشور در منطقه برگزار شده که همهگی به عنوان پیشرانهای سناریوی فوق قابل طرح هستند.
حمایت طیف تندرو و جنگ طلب آمریکا و اسرائیل دیگر پیشران مهم سناریوی فوق است. در سطح جهان عرب نیز رهبرانی همچون محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی و محمد بن زاید، رئیس امارات متحده عربی، از حامیان اصلی چنین سناریویی هستند.
بر خلاف پیشرانهای محدود، سناریوی وقوع جنگ بزرگ در قالب مشارکت اسرائیل در یک ائتلاف منطقهای، با محدودیتها و موانع کثیری مواجه است که مهمترین آنها عبارتند از: «نبود اراده جامع برای شکلگیری ائتلاف نظامی علیه ایران، تبعات غیرقابل پیشینی اقدام نظامی، بر هم خوردن موازنه قوا در سطح منطقهای، ایجاد خلاء قدرت استراتژیک در منطقه و امکان تبدیل شدن هر گونه اقدام نظامی به جنگی فراگیر و مخرب علیه منافع کلان بازیگران درگیر.»
چنین سناریویی بر روی کاغذ محتمل است، اما در زمینه میدانی تا حدود زیادی ایدهآل و غیرقابل تحقق به نظر میرسد. سناریوی فوق بدترین سناریو برای ایران و بهترین سناریو برای اسرائیل خواهد بود. در عرصه میدانی نیز محقق شدن آن در کوتاه مدت ناممکن به نظر میرسد. پیامدهای سناریوی مذکور، همانند احتمال نخست بسیار خطرناک و چند بُعدی نیز میتواند باشد.
۳) ورود به درگیری محدود و کنترل شدهدیگر سناریوی در بحث برخورد نظامی احتمالی میان ایران و اسرائیل، تحت عنوان «ورود به درگیری محدود و کنترل شده» قابل طرح است. در این سناریو، بر خلاف فرضیات نخست، درگیری با اهداف مشخص و کنترل شده در دستور کار قرار میگیرد. دایره بازیگران حاضر در سناریو میتواند اسرائیل به تنهایی یا یک ائتلاف منطقهای با حضور آمریکا و کشورهای عربی باشد.
در سناریوی حاضر اقدام نظامی به منظور هشدار و اعمال فشار در کانون توجه است. حمله محدود به چند پایگاه هستهای و نظامی، نهایت اهدافی است که در طرح حمله مورد وثوق قرار میگیرند. از نظر زمانی نیز به هیچ عنوان جنگ ادامهدار و طولانی مدت مورد توجه نیست. از نظر پیشرانها چنین سناریویی به نسبت سناریوهای قبلی طرفداران بیشتری دارد؛ چرا که در ظاهر امر هدفگذاری نهایی یعنی نرمش و تسلیم ایران در موضوع هستهای میتواند محقق شود. حتی در صورت هر گونه طرح پنتاگون برای حمله به ایران در باب موضوع هستهای، این سناریو میتواند محبوبترین باشد.
هر چند پیشرانهای سناریوی حمله محدود نسبتا محکم و قوی هستند، اما همانند سناریوهای گذشته موانع قابل توجهی پیشروی اجرایی شدن چنین سناریویی خواهد بود که مهمترین آنها عبارتست از: «محدود نماندن دایره جنگ با توجه به واکنش احتمالی ایران.» اینکه چنین تصور شود، اسرائیل به صورت یکجانبه یا در قالب یک ائتلاف چند حمله محدود را انجام دهد و ماجرا ختم به خیر شود، بسیار سادهبینانه است. به طور حتم واکنش ایران در برابر هر گونه اقدام نظامی ستیزهجویانه، سکوت یا انفعال نخواهد بود. واکنش تهران میتواند دایره بحران را گسترده و فرضیه جنگ محدود را ناکام بگذارد.
در ارتباط با همآهنگی و نزدیک بودن به واقعیات میدانی، سناریوی حاضر را تا حدی میتواند واقعبینانه و محتمل مورد ارزیابی قرار بگیرد، اما پیامدهای اجرای این سناریو هم همانند سناریوهای گذشته میتواند خطرناک باشد.
۴) تداوم استراتژی خرابکاریهای نقطهای و مقطعیتداوم استراتژی خرابکاریهای نقطهای، دیگر سناریوی موجود برای آینده منازعات میان ایران و اسرائیل است. این سناریو به نوعی تداوم وضعیت فعلی و موجود در میدان درگیریهای دو طرف خواهد بود. اساس سناریوی فوق این است که آنچه به عنوان تهدید به حمله نظامی به تهران از سوی رهبران تندروی اسرائیلی مطرح میشود، بیشتر جنگ لفظی بوده و در واقعیات میدانی قابلیت تحقق ندارد.
در دفاع از این سناریو، حتی میتوان با اظهارات اخیر یائیر لاپید، نخستوزیر سابق و یکی از رهبران احزاب اپوزیسیون اسرائیل رجوع کرده که گفته بود، «اگر نتانیاهو دست از دروغ گفتن درباره آمادگی (اسرائیل) در موضوع ایران بر ندارد، من مجبور خواهم بود تمام خلأها و غفلتهایی را که او مسئول آن بود، توضیح دهم تا زمانی که او را جایگزین کنیم.» مطابق سناریوی حاضر درگیریها میان ایران و اسرائیل در سطح خرابکاریها و انجام عملیاتهای مقطعی و نقطهای، باقی خواهد ماند.
نه اینکه سناریوی فوق پیشرانهای تحقق فوقالعادهای داشته باشد، اما میتوان آن را منطقیترین وضعیت در آینده منازعات میان اسرائیل و ایران مورد ارزیابی قرار داد. هم اسرائیل و هم جامعه جهانی، نسبت به تبعات هر گونه اقدام نظامی علیه ایران واقف هستند. آنها به خوبی میدانند که ایران در شرایطی فعلی، عراق سال ۱۹۹۱ یا افغانستان ۲۰۰۱ و حتی بغداد سال ۲۰۰۳ نیست که بتوان به آسانی در میدان نظامی به پیروزی دست پیدا کرد. هم در سطح نظامی مستقیم و هم در سطح نیابتی، جمهوری اسلامی ایرانی از توانایی مانور قابل توجهی برای پاسخگویی برخوردار است. حتی در بدبینانهترین حالت، ایران توانایی ورود به یک درگیری تمامعیار کوتاه مدت را دارد.
قواعد حقوق بینالملل نیز به هیچ عنوان ضامن هر گونه حمله نظامی مستقیم به تاسیسات ایران نبوده و نخواهد بود. اخیرا نیز رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در تهران هرگونه حمله به تأسیسات هستهای ایران را به درستی غیرقانونی خوانده بود.
با مجموع تفاسیر فوق میتوان اظهار داشت علیرغم تمامی جوسازیهای رسانهای و اظهارات نتانیاهو مبنی بر آماده شدن برای جنگ، همچنان محتملترین و واقعبینانهترین سناریو، تداوم استراتژی خرابکاریهای نقطهای و مقطعی است. از نظر پیامدها هم جامعه جهانی درگیری در این سطح را تجربه کرده که خود تایید کننده واقعگرایانه بودن پیشبینی تداوم وضعیت فعلی است.
فرارومنبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: تاسیسات هسته ای ایران میان ایران و اسرائیل گونه اقدام نظامی حمله به ایران درگیری نظامی سناریوی حاضر برای حمله خرابکاری ها ترین سناریو واقف هستند حمله نظامی علیه ایران نظامی میان بین الملل پیشران ها یک ائتلاف هم در سطح منطقه ای یک جانبه قابل طرح پیامد ها نقطه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۳۸۰۷۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از متن پیشنهادی آتش بس میان حماس و اسرائیل چه می دانیم؟/ تنش زدایی در چند مرحله صورت می گیرد/ سرنوشت غزه پس از جنگ همچنان مبهم است / مرحله اول معامله 40 روزه خواهد بود
به گزارش جماران، به نظر می رسد اسرائیل و حماس به طور جدی در حال مذاکره برای پایان دادن به جنگ غزه و بازگشت اسرای اسرائیلی هستند. یک پیشنهاد آتش بس فاش شده حاکی از مصالحه هر دو طرف پس از ماه ها مذاکرات بن بست است.
به گزارش آسوشییتدپرس، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، این هفته اسرائیل را به دلیل ارائه آنچه که به عنوان امتیازات مهم توصیف کرد مورد تمجید قرار داده و گفت: «اکنون زمان آن رسیده است که حماس این توافق را امضا کند.»
در همین حال، رهبران حماس میگویند که در حال بررسی این پیشنهاد با «رویکرد و نگاه مثبت» هستند و تیمی را برای ادامه مذاکرات به مصر اعزام میکنند.
در زیر آنچه را که ما تاکنون در مورد پیشنهاد فعلی می دانیم و توسط مقامات مصری و حماس تایید شده است ، می خوانید:
حماس و اسرائیل چه می گویند؟رهبران اسرائیل در حال بررسی این موضوع هستند که آیا توافقی را بپذیرند که تهاجم زمینی برنامه ریزی شده آنها به شهر رفح در جنوب غزه را به تأخیر بیندازد یا از آن جلوگیری کند ؛ سناریویی که با وعده های نخست وزیر بنیامین نتانیاهو برای پیروزی کامل و نابودی حماس فاصله دارد.
رهبران حماس باید تصمیم بگیرند که آیا دست کشیدن از گروگانها ( اسرا) ، بزرگترین ابزار چانهزنی این گروه، ارزش تضمین یک آتشبس طولانیمدت را که لزوماً پایان دائمی جنگ نیست، دارد؟
طرح پیشنهادی میانجیگران مصری با هدف جلوگیری از حمله اسرائیل به رفح است که به گفته ایالات متحده عواقب مخربی برای بیش از یک میلیون آواره فلسطینی در مرز با مصر خواهد داشت. مصریها همچنین به اسرائیل نسبت به این عملیات هشدار دادهاند، زیرا میترسند سیل آوارگان فلسطینی به خاک این کشور رانده شوند.
تنش زدایی در چند مرحلهمرحله اولیه این معامله به مدت 40 روز ادامه خواهد داشت. حماس در ازای آزادی اسرای فلسطینی که توسط اسرائیل نگهداری میشوند، شروع به آزادی زنان غیرنظامی اسیر خواهد کرد.
پس از اولین گروه، نیروهای اسرائیلی از یک جاده ساحلی در غزه عقب نشینی کرده و به سمت داخل می روند تا ورود کمک های بشردوستانه را تسهیل کنند. این امر همچنین به غیرنظامیان آواره اجازه می دهد تا به خانه های خود در شمال نوار غزه بازگردند. حماس لیستی از گروگان هایی که در آن مدت هنوز زنده هستند ارائه می کند. اسرائیل تخمین می زند که حماس حدود 100 گروگان و بقایای 30 نفر دیگر را در اختیار دارد که یا در حمله 7 اکتبر حماس کشته شدند یا در اسارت جان باختند.
در هفته سوم، هر دو طرف مذاکرات غیرمستقیم را با هدف بازگرداندن آرامش دائمی آغاز خواهند کرد. سه هفته پس از مرحله اول، نیروهای اسرائیلی از مرکز غزه خارج خواهند شد.
گام های بعدی به سوی صلحمرحله دوم شش هفتهای به دنبال نهایی کردن تمهیدات برای آرامش دائمی، آزادی همه اسیران باقی مانده توسط حماس، اعم از غیرنظامی و سرباز، در ازای اسرای بیشتر فلسطینی است. اسیران سرباز قبل از شروع آرامش آزاد نمی شدند.
سومین و آخرین مرحله شامل آزادی بقایای اسیران مرده که هنوز در غزه هستند، اسرای بیشتری که توسط اسرائیل نگهداری میشوند و شروع یک طرح بازسازی پنج ساله است. این طرح می گوید که حماس موافقت خواهد کرد که زرادخانه نظامی خود را بازسازی نکند.
نقاط پرچالشهر دو طرف می خواهند جنگ را با شرایط خود پایان دهند.
رهبران حماس ماه هاست که هر چیزی جز خروج کامل اسرائیل از نوار غزه و پایان دائمی درگیری ها را رد کرده اند. مذاکره کنندگان حماس در بازگشت به قاهره به دنبال شفاف سازی در مورد این موضوعات خواهند بود.
اسرائیل میخواهد همه اسیران باقیمانده را در خانه ببیند، و در حالی که حماس و دیگر گروههای مقاومت در میدان نبرد سرکوب شده و از قدرت در غزه بیرون رانده شدهاند ، قادر به انجام حمله دیگری مانند حمله در 7 اکتبر 2023 نباشند.
اسرائیل می گوید حمله به رفح برای این اهداف حیاتی است. نتانیاهو می گوید اسرائیل با یا بدون معامله اسیران به این شهر حمله خواهد کرد.
نتانیاهو همچنین با فشار داخلی شدیدی مواجه است. هزاران نفر به تظاهرات هفتگی پیوستند و از او خواستند فوراً به یک معامله برای آزادی اسرا دست یابد. در عین حال، تندروها در کابینه او تهدید کرده اند که در صورت پایان دادن به جنگ، دولت را سرنگون خواهند کرد.
دولت بایدن، که حمایت نظامی و دیپلماتیک حیاتی از اسرائیل را فراهم میکند، میگوید که با حمله به رفح مخالف است، مگر اینکه اسرائیل طرحی «معتبر» برای حفاظت از غیرنظامیان در آنجا ارائه کند.
عدم قطعیت پس از جنگمشخص نیست که آیا پیشنهاد آتش بس به سؤالات کلیدی در مورد آنچه در غزه پس از پایان دور کنونی درگیری ها رخ می دهد، پاسخ می دهد یا خیر.
ایالات متحده خواستار طرحی شده است که شامل بازگشت تشکیلات خودگردان فلسطینی به رسمیت شناخته شده بین المللی است که در سال 2007 توسط حماس از غزه بیرون رانده شد و اکنون بخش هایی از کرانه باختری اشغالی را اداره می کند.
دولت بایدن به دنبال حکومت نهایی فلسطین در غزه و کرانه باختری به عنوان مقدمه برای تشکیل کشور فلسطین است. نتانیاهو و دولت راستگرای او نقش تشکیلات خودگردان فلسطین در غزه را رد میکنند و میگویند که هرگز اجازه تشکیل کشور فلسطینی را نخواهند داد.
اسرائیل خواستار آزادی عمل بی پایان برای ارتش خود در غزه است، در حالی که دولت بایدن می گوید که بازگشت اشغال نظامی اسرائیل به نوار غزه را نمی پذیرد.
همچنین مشخص نیست که چه کسی غزه را در مرحله بازسازی پنج ساله اداره خواهد کرد، در این مدت چه اتفاقی برای حماس خواهد افتاد و چه کسی هزینه بازسازی را پرداخت خواهد کرد.
در گزارش جدید سازمان ملل خسارات ناشی از جنگ غزه بیش از 18.5 میلیارد دلار برآورد شده است. این سازمان اعلام کرد که بازسازی تمام خانههای تخریب شده در نزدیک به هفت ماه بمباران و حملات زمینی اسرائیل تا سال 2040 طول خواهد کشید. طبق برنامه توسعه سازمان ملل، غزه پیش از جنگ با نرخ بیکاری 45 درصدی دست و پنجه نرم می کرد.